ای تنها بهونه من واسه زنده موندن
باز باران نه نگویید با ترانه می سرایم این ترانه جور دیگر باز باران بی ترانه دانه دانه می خورد بر بام خانه یادم آید روز باران پا به پای بغض سنگین تلخ و غمگین دل شکسته اشک ریزان عاشقی سر خورده بودم می دریدم قلب خود را دور می گشتی تو از من با دو چشم خیس و گریان می شنیدم از دل خود این نوای کودکانه پر بهانه زود برگردی به خانه یادت آید هستی من آن دل تو جار می زد این ترانه باز باران باز می گردم به خانه....
نوشته شده در یکشنبه 89/4/6ساعت
7:29 عصر توسط niki نظرات ( ) | |
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |