سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ای تنها بهونه من واسه زنده موندن

من از تو دل نمی برم اگر چه از تو دلخورم

 

اگرچه گفته ای ترا به خاطرات بسپرم

 

 

هنوز هم خیال کن کنار تو نشسته ام

 

منی که در جوانی ام به خاطرت شکسته ام

 

 

 

تو در سراب آینه شبانه خنده می کنی

 

من شکست داده راخودت برنده می کنی

 

 

 

نیامدی و سالها نظر به جاده دوختم

 

بیا ببین که بی تو من چه عاشقانه سوختم

 

 

 

رفیق روزهای خوب رفیق خوب روزها

 

همیشه ماندگار من همیشه در هنوزها

 

 

 

صدا بزن مرا شبی به غربتی که ساختی

 

به لحظه ای که عشق را بدون من شناختی......

 

 

 

  سلام بچه ها !

دلم دوباره گرفته....

 

واقعا نمی دونم این دل دیوونه چه مرگشه!!هی می خوام به روش نیارم ولی دوباره می گیره!!!

شما بگید چی کار کنم ؟؟

یاد گذشته ها افتادم سفرمشهد!

چه خاطرات خوبی بود! تو قطارمشهد من ومهدیس ونجمه و

زهرا( که همون اول خوابید!!!)

 

چه قد خوش گذشت من ومهدیس وقتی نجمه وزهرا خوابیدند ازبالا قطره قطره آب ریختیم روسرشون ولی بیدار نشدند ! بعد بامشت آب پاشیدیم ولی بیهوش تراز ا ین حرف ها بودند که بیدارشن!!

ومن و مهدیس از خیرش گذشتیم .

 

یاوقتی که نوبت سوغاتی خریدن بود یه شب تاصبح فکر کردیم که برا ص....وم....و.س....و ا..... چی بخریم!

قشنگ اینجاست که برا هیچ کدومشون  نخریدیم ومن دیوونم بهش ندادم!!(لیاقت نداشت)

 

یا وقتی من ونجمه زیر بارون تمام راه پیاده برگشتیم وسیل متلک هایی که بارمون می کردن

(آخه جفتمون موش آب کشیده شده بودیم !!)

 

 

 

مهدیس ! دیوووووووونه ،خودتو آینه تم !! اگه تو وسایل آرایشی وسشواری و.... نبود ، منم نبودم!

 

 

 

یا مهمانی تو کوپه ها چه قد حال داد وقتی که لباس هامونو مثل دهاتی ها پوشیدیم وعکس گرفتیم    

!(یادته هدی) بردیای من!

 

 

خیلی خاطره دیگم دارم ......

ولی نمی گم!!!

 

چه قدر جای مریم خالی بود(عزیزم!!)

 

نمی دونم شاید دلم برا اون روزهاتنگ نشده هر جه هست هیچ حسی خوبی نیست!

 

به قول یکی بابه یادآوری خاطره ها بدتر دلتنگ می شیم

پس خداحافظ

همین الان

 

 my heart

 


نوشته شده در دوشنبه 89/4/14ساعت 8:37 عصر توسط niki نظرات ( ) | |



قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت